سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا خرد را نزد کسى به ودیعت ننهاد ، جز که روزى او را بدان نجات داد . [نهج البلاغه]
پرواز تا سقوط
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» جبران خلیل جبران

در روزهای بسیار دور از خواب عمیقی بر خواستم

و در یافتم که همه نقابهایم دزدیده شده است .

آن هفت نقابی که خود بافته بودم و در هفت دوره زندگانی بر روی زمین بر چهره زدم .

لذا بی هیچ نقابی در خیابان های شلوغ شروع به دویدن کردم و فریاد زدم:

دزدها ! دزدها! دزدهای لعنتی !

مردها و زنها به من خندیدند و برخی از آنان نیز به وحشت افتادند و به سوی خانه هایشان گریختند.

چون به میدان شهر رسیدم، ناگهان جوانی که بر بام یکی از خانه ها ایستاده بود  فریاد بر آورد :

ای مردم ! این مرد دیوانه است !

سرم را بالا بردم تا او را ببینم اما خورشید برای نخستین بار بر چهره بی نقابم بوسه زد و این برای

نخستین بار بود که خورشید چهره بی نقاب مرا بوسید ، پس جانم در محبت خورشید ملتهب شد

 و دریافتم که دیگر نیازی به نقابهایم ندارم و گویی در حالت بی هوشی فریاد بر آوردم و گفتم :

مبارک باد ! مبارک باد آن دزدانی که نقابهایم را دزدیدند!

این چنین بود که دیوانه شدم اما آزادی و نجات را در این دیوانگی با هم یافتم :

آزادی در تنهایی و نجات از اینکه مردم از ذات من آگاهی یابند زیرا آنان که از ذات و درون ما آگاه شوند،

می کوشند تا ما را به بندگی کشند اما نباید برای نجاتم بسیار مفتخر شوم زیرا دزد اگر بخواهد از

 دزدان دیگر امنیت یابد باید در زندان باشد !               " جبران خلیل جبران "



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » احمد و سحر ( پنج شنبه 86/8/17 :: ساعت 12:6 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

جاودانگی
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 6
>> بازدید دیروز: 6
>> مجموع بازدیدها: 70909
» درباره من

پرواز تا سقوط
مدیر وبلاگ : احمد و سحر[131]
نویسندگان وبلاگ :
ستاره (@)[28]


احمد و سحر

» پیوندهای روزانه

رژیم های غذایی [43]
[آرشیو(1)]

» آرشیو مطالب
شهریور 1386
مهر 1386
آبان 1386
پاییز 1386

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب